اطلاعات/یادداشت/16بهمن 97
سید مسعود رضوی
وزیر و مسئولان آموزش عالی اعلام کردهاند که دستور توقف کار دهها مرکز غیر استاندارد و غیر انتفاعی را که تحت عنوان دانشگاه یا نهادهای مشابه فعالیت میکردهاند، ابلاغ کرده و فهرستی از این نوع مراکز و آموزشگاهها نیز از طریق جراید و بیانیهها اعلام شده است.
برخی از مراکز مزبور، اسناد و مدارکشان نادرست و ناکافی بوده و تعدادی هم فاقد استانداردهای لازم بودهاند. هم از نظر کیفی و هم از جهت کمّی. یعنی نه استاد و اعتبار علمی داشتهاند و نه جا و مکان و لوازم درست و حسابی! عناوین عجیب و خلقالساعه مانند پردیس و خانه آموزش و مرکز آموزش غیرمتمرکز بینالمللی فوق تخصصی… تحت لیسانس… خلاصه اگر قدری هم پایینتر و عمومیتر بنگریم، در مدارس و دبیرستانها و پیش دانشگاهی و مراکز کنکور و کمک درسی و امثالهم از این بازیهای غریب و شیادیها صدها برابر قابل مشاهده است.
در یک مورد که شخصاً شاهد بودهام مسئول آموزش و رسیدگی به ثبتنام و واحدهای درسی عمومی و تخصصی دانشجویان یا کارآموزان، فردی بوده که تحصیلات متوسطه را هم تمام نکرده بود و سالها پیش برای استخدام در آموزش و پرورش و نهضت سوادآموزی دچار مشکل شده بود. البته تصور نکنید که تحصیلاتش را کامل کرد یا ادامه داد! خیر. گویا با ترفندهایی که ما هیچگاه سر در نخواهیم آورد، دفتر و دستکی راه انداخته و با چند رفیق راه و شریک قافله، دکانی تحت عنوان مدرسه عالی و دارای مجوز از فلان و تحت لیسانس بهمان و تأیید شده از دانشگاهی در کشوری که اصلا با ما روابطی ازین دست نداشته و ندارد، در یک دوره خاص شروع به کار کرد.
این ریشههای تباه در دولتهای هشتم و نهم محکم شد که معجزه هزاره نام گرفته بود و سالها باید بگذرد تا اندکی از خساراتش جبران شود. در آن ایام و در دورانی کوتاه بسیار از این شعبدهها نشان داد و در همان دوره آموزش عالی و دانشگاههای ایران وارد فاز و فضای آماری غریبی شدند و از حیث تعداد و رشته و مدرک و استاد و دانشجو، رکوردها را شکستند تا هیچ حد و مرزی باقی نماند که از آن نگذرند و از آن عبور ننمایند.
با همان کادرها و امکانات موجود، بیشترین تعداد پذیرش و بیشترین تعداد کارشناسی ارشد و دکتری و بیشترین ساعات کاری به آموزش عالی افزوده شد، طبعاً در مقابل کمترین بازده علمی و کاهش اعتبار و بروندادهای بیهوده و برباد رفتن عمر گرانمایه نسلهای تازه شکفته و امیدواری که آرزوی دانش و مهارت داشتند و درپی تخصص و یافتن شغل و منزلتی به حریم آموزش عالی پای مینهادند.
اینک در یک روز و با یک دستور وزیر، دهها موسسه از این نوع و در این سطح متوقف شده است. انگار دهها موسسه زیرزمینی بسته شده است. بیشباهت هم نیست! اما زیانی که به جوانان و خانوادههای ایرانی وارد شده، اصلاً قابل محاسبه نیست. دانشگاه و آموزش عالی، جایی نیست که براساس درآمدش مورد ارزیابی باشد یا محل آزمون و خطای رقبای سیاسی قلمداد شود.
وقتی دست عالمان و استادان متبحر و خوشنام از این محیط کوتاه شد و درازدستی سیاستگران و زیادهخواهانی که از علم و اخلاق و حقیقت بی بهرهاند به محوطه دانشگاه کشیده شد، نتیجه همین است که پس از دههها، حالا به دنبال راهکارهای توقف بگردیم و از کثرت نهادهای بیهوده و خسارات بیحد آن بنالیم.
به رغم این مسایل باید استقبال کرد از این برخورد و این تجدیدنظر و بازرسی و بازبینی در دانشگاه و آموزش عالی و پالایش محیط علمی از غیر دانشگاهیان و غریبگانی که به تغیّر و زور وارد این محیط شدند و بساطشان را پهن کردند و دیگر خارج نشدند. کجا بروند بهتر از اینجا؟ هم انواع دفاتر را دارند و هم حقوق میگیرند و هم از پیدایش افراد متخصص و دانشمند و کارآمد جلوگیری میکنند.
زیرا اگر در همه جا استادان دلسوز و کاربلد که مهر میهن و مردم در قلبشان ریشه دارد، رشتههای امور را به دست میداشتند، امروز چنین بساط و بلبشویی درکار نبود و به جای بحران هفتاد موسسه غیر استاندارد که البته مشتری هم نداشتند و غالبا در شُرُف اسقاط و تعطیلی هم بودهاند، با دانشگاههای بزرگ جهان رقابت میکردیم و تبادل دانشجو داشتیم و دستاوردهای علمی را به صنعت و کشاورزی و محیط زیست و اندیشه و فرهنگ تزریق میکردیم.
اما در چمنگاهی که خارهای خشونت و خرافهی هفتاد مؤسسه غیراستاندارد رشد کند، گلهای رنگارنگ علم و آگاهی و آرامش بار نخواهد داد. پس زودتر بیرون روید و بگذارید استاد و دانشجو، به دانش و دانشگاه اعتبار و آبرویی ببخشند.