آفتاب یزد/فرهنگی/10 بهمن 97
وقتی در جلسات تحریریه خبرنگاری سوژهای مرتبط با تلویزیون / رسانه ملی روی میز میگذارد اکراه دارم بپذیرم.برهان ام مشخص است؛ این درست که لفاظیهای جواد خیابانی غلط اندر غلط است، این درست که فردوسی پورها روز به روز آب میروند، این درست که علی انصاریان اشتباهی است،این درست که ظلی پور
آداب مجری گری نمیداند، این درست که کیفیت این رسانه علیرغم بودجه هنگفت نازل است، این درست که اخیرا خط و ربط برخی برنامههای رسانه مذکور را برندهای تجاری مشخص میکنند نه یک اتاق فکر ورزیده، این درست که افرادی در این رسانه معروف میشوند که نباید بشوند و این درست که ما هم چپ و راست به این موضوعات میپردازیم لیکن باور بفرمایید مشکل اصلی / اساسی این موارد نیست.خب فی المثل جواد خیابانیِ خوش قلب و ایضا جوگیر از مردم عمان عذرخواهی کرد و تمام شد.اما اصل موضوع و یا همان نقص اصلی که مورد اشاره این وجیزه هست سرجای خود باقی مانده است. بهعبارت ساده «ما» به صورت مداوم به ویترین تلویزیون گیر میدهیم و نقمیزنیم اما در نهایت هیچ چیز عوض نمیشود.به جرات میتوان گفت نه قاطبه اصولگرایان از صداوسیما راضی هستند نه اصلاح طلبان.از کسانی که صرفا التزام به قانون دارند تا کسانی که ارزشی محسوب میشوند نقدهای جدی به عملکرد این رسانه دارند.از سوی دیگر مسئولان تلویزیون هم از خود و کارنامه شان راضی و معتقدند رو به پیشرفت هستند و در نهایت اگر آن گوشه و کنارها هم مشکلی وجود دارد زیر سر کمبود بودجه است! در واقع اگر دولت کمی بیشتر سرکیسه را شل کند دیگر مشکلی وجود ندارد.
حال باتوجه به آنچه عرض شد پیشنهاد و راه «برون رفت» از این چالش چیست ؟پاسخ قدیمی و کهنه است: خروج از انحصار تلویزیونی.
مشکل ما الان واقعا و جدا گاف جواد خیابانی و یا حذف تدریجی فردوسی پور نیست. اگر تصمیم گیران اصلی بخواهند میتوانند با شکستن انحصار مورد اشاره اجازه دهند سلیقههای دیگر هم وارد عرصه شوند.درست مانند برخی کشورهای توسعه یافته غربی که وفور شبکههای تلویزیونی خصوصی است و به قول معروف، هرکس تکلیف خود را میداند؛از منِ بیننده گرفته تا مسئول آن تلویزیون.فی المثل اگر فلان شبکه تلویزیون خصوصی از یک مجری سود میبرد که باب طبع من نیست لازم نیست بیایم اینجا نق بزنم؛کافی است ریموت را برداشته و با فشار دادن دکمهای کانال را تغییر دهم.ناگفته پیداست بخشی از مشکلات فعلی ما در هر حوزهای که بنگرید ناشی از همین انحصارطلبی است.وضعیت صنعت خودروسازی کشور را نگاه کنید؛آیا اگر انحصار نبود اینگونه خودروسازها میتوانستند مردم را در منگنه قرار داده و به نوعی آنها را بازیچه مطامع خود کنند؟قطعا خیر.
از سوی دیگر، یکی از دغدغههای اصلی در حال حاضر نفوذ شبکههای ماهوارهای و مجازی است.«خروج از انحصار» گام مثبت و بلندی برای رفع و یا تخفیف این دغدغه است.مردم کشورمان صد البته ترجیح میدهند در اوقات فراغت بیننده شبکهای باشند که هم سرگرم کننده باشد و هم همخوان با فرهنگ شان. غالب برنامههای سرگرمی در شبکههای ماهوارهای و مجازی از منظر فرهنگی قابل هضم نیستند و تبعات ناخوشایندی برای خانوادههای ایرانی دارد.
فلذا اگر قدمی در راستای رفع انحصار برداشته شود با یک تیر میتوان چند هدف را زد؛ میشود هم خطرهای فرهنگی/اجتماعی احتمالی را دفع کرد، هم بخش اعظم انتقادها از تلویزیون ملی را به محاق برد و هم رقابتی که در بطن ماجرا ایجاد میشود باعث میگردد تلویزیون اصلی کشور وابسته/ نیازمند بودجه عمومی نباشد و یا حداقل کمتر باشد.
با تمام این تفاسیر اما به نظر میرسد بسیاری از تصمیم گیران با این ایده مخالف باشند.افراد کثیری، تاکنون چنین پیشنهادی را مطرح کرده و حتی ضمانتها و راهکارهایی را جهت نظارت مفید بر شبکههای تلویزیونی خصوصی روی میز گذاشتهاند اما خاصیت انحصار است که نمیگذارد حتی به چنین نقشه راهی فکر شود! چه بسا برخی آقایان ترجیح میدهند همین نقدهای سطحی به رسانه ملی مطرح شود و من و شما درگیر جواد خیابانی و فردوسی پور باشیم تا اینکه بخواهیم نقدی اصولی را بنویسیم و ایدهای معجزه آسا را مورد بحث قرار دهیم.لیکن پیشنهاد مذکور، پیشنهادی قطعی است که دیر یا زود به آن خواهند رسید.