جام جم/صحفه آخر/27 دی 97
حامد عسکری
مگر میشود پسر بچه ده ساله باشی و برای یك توپ میكاسای اصل ژاپن تمام چرم دلت ضعف نرود؟ لاكردار یك دانهاش را داشت، بچه پولدار كوچه بود، یك وقتهایی كه به ما لطف داشت توپش را میآورد توی كوچه میگفت بیایید بازی كنیم، آخ كه چه لذت داشت یك پا دو پا كردن و دریبل زدن با آن حجم چرمی رام! چرمی كه شاید تكهای از كفل گاوی مهربان بوده یا اسبی راهوار یا گوسفندی چون برههای مسیح معصوم... یك توپ چهل تیكه اصل رام بود و راهوار و راحت میتوانستی روی یك وجب جا سه نفر را جا بگذاری، صاحب توپ اما زورگو بود، بهترین بازیكنها را برای خودش بر میداشت و دروازه پشت به نور را بر میداشت و چون مالك توپ بود نمیتوانستیم نه بگوییم! هر وقت هم تیمش عقب میافتاد بعد از غر زدن توپش را میزد زیر بغل و میگفت دیرم شده، همینقدر نامرد! توی كتم نمیرفت حرف زور، با بچههای كوچه پول روی هم گذاشتیم یك میكاسای پاكستانی خریدیم 1700 تومن ...خوب بود ولی نه بهخوبی نسخه ژاپنیاش، مستقل شده بودیم و این كم لذتی نبود، یك روز كه مشغول بازی بودیم در آهنی خانهشان چاك خورد و بر آستانه در پدیدار شد، بیتوپ زیر بغل، اهرم قدرتش دیگر كار نمیكرد، نامردی نكردیم بازیاش دادیم، ولی سرتقی دهسالگی نمیگذاشت دریبلهای تحقیرآمیز را از او دریغ كنیم، فهمیده بود بیتوپ هیچ است آن روز را بازی كرد و دیگر نیامد به بازی، یك هفتهای مست میكاسای پاكستانی بودیم تا اینكه آن عصر فرارسید، توی اوج بازی با یك شوت هوایی توپ افتاد توی حیاطشان، در زدیم، قلبهایمان توی حلقمان بود. دانه عرقی نوك بینیام چكید بغل مورچهای روی زمین. با كف دست عرق كردهام دوباره در زدم، دستم بوی آهن زنگزده گرفت، صدای قلبم را میشنیدم، زبانم خشت خیس خوردهای بود توی حلقم، صدای لخلخ دمپاییای از پشت در آمد، سكوت شد ... سكوتی كشنده ... وچند ثانیه بعد چیزی پشت سرمان روی زمین افتاد، كله چرخاندیم لاشه چروك خورده و مچاله میكاسای پاكستانی افتاده بود كف كوچه ... دنیا اسلوموشن شده بود، پاهایمان دو ستون سیمانی شده بود كه تكان نمیخوردند، دوست پاكستانی ما را زخمی ده سانتیمتری ناكار كرده بود ... دورش حلقه زدیم وگریستیم از عمق جان از تمام دل... بیرون میآمد زندهاش نمیگذاشتیم ... گذشت ... دوست پاكستانیمان را كفاشی افغانستانی بخیه كرد و یك تیوپ كالباسی رنگ انداختیم تویش و دوباره بازی كردیم، ولی جای آن زخم دهسانتیمتری روی میكاسای پاكستانی هنوز چرك میكند...