سازندگی/اقتصاد/15 دی 97
جعفر خیرخواه
شغل داشتن همیشه با داشتن رفاه مترادف نیست. دستمزدهای پایین، امنیت شغلی و اشتغال ناقص همه از عواملی هستند که میتواند باعث شود داشتن شغل رفاه ایجاد نکند.
در واقع اتفاقی که میافتد این است که شاغلان نمیتوانند از شغلهایشان درآمد لازم را به دست آورند. همچنین صرف داشتن شغل نمیتواند باعث شود افراد و خانوارها از فقر رهایی یابند. در زاویهای کلانتر این ناگوار است که اقتصاد کشور توان درآمدزایی و تولید را از دست بدهد و مدام ضعیفتر شود. اتفاقی که فشار آن روی دوش خانوارها و به خصوص دهکهای پایین درآمدی بیشتر است.
در واقع مشکلات و مسایل حال حاضر کشور باعث شده اقتصاد کوچکتر شود و به تبع آن شاغلان مجبورند به درآمد کمتر و کمتر رضایت دهند. چراکه به طور کلی شغل وجود ندارد یا اگر هم وجود دارد، کارفرما هم با مشکلات زیادی مواجه است و عملا نمیتواند حقوق بیشتری بپردازد. البته این در مواقعی است که افراد شغل دارند، درحالحاضر که واحدهای تولیدی زیادی به تعطیلی رسیدهاند و بیکاری افزایش یافته است.
اکنون حداقل دستمزد در کشور یک میلیون و ۱۱۰ هزار تومان است. خط فقری که مرکز پژوهش های مجلس تعریف کرده برای یک خانوار ۴ نفره در تهران حدود دو میلیون و ۸۵۰ هزار تومان بوده است. البته در بحث مقایسه خط فقر و دستمزد باید عنوان کرد که به طور کلی توقع و انتظارات مردم همیشه از اقتصاد این بوده که رو به رشد باشد. بنابراین خط فقری که تعریف میشود همیشه با توجه به انتظارات افراد و توقعات بیشتر و امکانات بیشتر داشتن تعریف میشود. این مسایل باعث میشود که خط فقر مدام بالاتر رود. اما اتفاقی که میافتد این است که در طرف مقابل درآمدها پایینتر می آید.
ما به این توجه نمیکنیم که اقتصادی نفتی داریم که در دوره هایی براساس شانس و اقبال جهانی، قیمت نفت بالا میرود و باعث میشود درآمدهای نفتی کشور رشد کند. در واقع رشد اقتصادی و توسعهای رخ نداده است و تنها به دلیل گرانتر فروختن نفت بوده است که عایدی بیشتری نصیب کشور شده است. در این حالت امکانات دولت بالا میرود و این عایدی را به مردم تزریق میکند، اما نه دولت میگوید و نه کسی متوجه است که این موضوع همیشگی نیست و در واقع شانسی بوده است. بنابراین همیشه باید چشمانتظار فروش نفت و قیمت آن بود.
این در حالی است که درآمدهای نفتی همیشه باید باعث ثمردهی به اقتصاد باشد و برای سرمایهگذاریهای مولد از آن استفاده کرد تا برای سالهایی که درآمد نفتی وجود ندارد و یا کمتر میشود، این سرمایه ها اقتصاد کشور را نجات دهند. متاسفانه هیچ دولتی طی این سالها این اقدامات را انجام نداده است و پول نفت همیشه صرف هزینه های جاری شده است. ازطرفی اما نفت این توهم را ایجاد کرده که کشور ثروتمند است و میتواند هر اقدامی که خواست انجام دهد. بنابراین این اقدام از دو جهت باعث ضرر شده است، چراکه در وهله اول پول نفت را خوردهایم و در وهله دوم جامعه را متوقع کردهایم. درحالیکه وقتی قیمت جهانی نفت پایین میآید و مانند حال حاضر تحریم میشویم و نمیتوانیم نفت زیادی بفروشیم با مشکلات بیشتری مواجه خواهیم شد. از طرفی به دلیل توجه نکردن به بخشهای دیگر اقتصادی، اقتصاد غیرنفتی هم توان فعالیت و تولیدش را از دست داده است. به این ترتیب شرایط بهسمت جامعهای کاملا ناراضی سوق پیدا کرده است.
از طرفی خط فقری که عنوان شده بدون توجه به توقعات ایجاد شده جامعه بوده است. در دورهای چون پول نفت زیاد بود، همه گمان میکردند همه ملزومات رفاهی هم باید وجود داشته باشد، برای همین همه به سفر خارجی رفتند و دیگر مسایلی از این دست را حق خود دانستند، اما باید توجه میشد که آیا اقتصاد کشور میتواند در همین مسیر ادامه پیدا کند یا خیر. بنابراین خط فقر مقداری رویایی و بدون توجه به واقعیت عنوان شده است. نمیشود به وضع کلی اقتصاد توجه نشود و بعد خط فقر تعیین کرد. در واقع اعلام خط فقر بیشتر باعث انتشار ناامیدی در جامعه میشود. البته از طرفی هم اعلام آن و هشدار به مسئولان که برنامههای اقتصادی اشتباهی را طی میکنند، مفید بوده است. اکنون صحبت از افزایش حداقل دستمزد به میان آمده، عدهای میگویند که این حداقل نزدیک به خط فقر تعیین شود. اما باید یادآور شد که اگر قرار است حقوقی افزایش یابد اما مابهازای اقتصادی نداشته باشد، وضع بدتر خواهد شد. تورم حال حاضر کشور رو به افزایش است و اگر بدون وجود تولید و سرمایهگذاری، افزایش دستمزد رخ دهد، شرایط خوبی رقم نخواهد خورد.