سازندگی/جامعه/4 دی 97
«مقایسه اجتماعی»، چیزی است که به عقیده کیث پین همواره رخ میدهد و شیوع بسیار سریع شبکههای اجتماعی در ایران این مقایسه را تبدیل به یک معضل اجتماعی کرده است.
سازندگی/جامعه/4دی97
محسن جلال پور
این روزها زندگی روزمرهام تحت تأثیر یک دلنوشته تلگرامی قرار گرفته که در حقیقت درددلی در فضای عمومی بوده و نه چیزی بیشتر. از روزی که در نوشته «نفس بریده» از زمانه بد گفتم و کمی درد دل کردم، دهها تماس رسمی و غیررسمی داشتم. کلی پیام و کامنت هم برایم ارسال شد. خیلیها نگرانم شدند و احوالم را پرسیدند، بعضیها نوشته را سیاهنمایی خواندند و اعتراض کردند و خیلیها خواستند مثل گذشته امیدوارانه بنویسم.
در این میان اثرگذارترین واکنش به «نفس بریده» ارسال خلاصه یک کتاب به صورت یک فایل پیدیاف بود که اثرگذاری قابل توجهی روی افکارم داشت و باعث شد این چند خط را بنویسم. فایل پیدیافی که دوستم ارسال کرده، خلاصهای از کتاب «نردبان شکسته» است که مطالعهاش باعث شده وضع موجود خود و جامعه را به گونهای دیگر ببینم و تحلیل کنم. متأسفانه این کتاب در ایران ترجمه نشده اما برخی نشریات مثل مهرنامه و تجارت فردا به آن پرداختهاند.
کیث پِین –نویسنده کتاب-یک نردبان ۱۰ پلهای به دیوار ذهن ما تکیه داده و خواسته بسته به احساس و ادراکی که از وضعیت خود داریم، روی یکی از پلهها بایستیم. پلهای که خود را روی آن تصور کنیم، جایگاه ذهنی ما را مشخص میکند و نشان میدهد چقدر از جایگاهی که در جامعه داریم راضی هستیم.
آقای پین گفته تصور کنید کسانی که در بالاترین پله این نردبان قرار دارند، مرفهترین افراد هستند و افرادی که پایین این نردبان قرار دارند هم بدترین وضعیت رفاهی را دارند. اگر شما بخواهید نسبت به وضعیت دیگران، موقعیت اقتصادی خودتان را تعیین کنید، خودتان را در کجای این نردبان ۱۰پلهای قرار میدهید؟
نردبانی که نویسنده در ذهن شما بر پا کرده اسمش نردبان وضعیت است و کمک میکند تا موقعیت اجتماعی ذهنی خود را بسنجید. شما باید بتوانید با توجه به درآمد، سطح تحصیلات، شغل و جایگاهی که در جامعه دارید، موقعیت خود را در نردبان وضعیت پیشبینی کنید و از آن بالا بروید. بالا رفتن از این نردبان به ظاهر ساده به نظر میرسد اما به عقیده آقای پین اصلا آسان نیست و شما به آسانی نمیتوانید از نردبان ذهنی بالا بروید و به جایگاه واقعی خود حتی نزدیک شوید.
به اعتقاد نویسنده کتاب، درست است که به طور میانگین، افراد با درآمد بیشتر، تحصیلات بالاتر و شغل بهتر، خودشان را در پلههای بالای نردبان قرار میدهند، اما نتیجه لزوما به واقعیت نزدیک نیست. ارتباط کم میان مولفههای سنتی وضعیت زندگی و درک ذهنی افراد از موقعیتشان، به این معناست که افراد زیادی وجود دارند که در دنیای واقعی به لحاظ استانداردهای عینی (درآمد، تحصیلات و شغل خوب) در وضعیت مناسبی قرار دارند، اما با این حال خودشان را روی پلههای پایینی نردبان وضعیت تصور میکنند. به همین شکل، افراد زیادی هستند که به لحاظ وضعیت عینی، ضعیف هستند، اما خودشان را در بالای نردبان قرار میدهند. هرچند یکی از دلایلی که باعث میشود افراد احساس کنند فقیر هستند، این است که واقعاً فقیر باشند اما بر اساس یافته قابل توجه کیث پِین اگر فردی خود را روی پلههای پایینی نردبان تصور کند، در سالهای آتی از افسردگی، اضطراب و درد مزمن زجر خواهد کشید. معنیاش این است که اگر شما در ذهینت خود «احساس» کنید که فقیر هستید، قطعا بیشتر از سطح واقعی درآمدی که دارید احساس فقر خواهید داشت. به این ترتیب کیث پین نتیجه میگیرد که احساس فقیر بودن به اندازه فقر دردآور است.
از اینجا به بعد بحث شکل تازهای پیدا میکند. چون همه افرادی که از نردبان ذهنی بالا رفتهاند از درآمدی که دارند مطلع هستند، اما فقط تعداد کمی از آنها میدانند که به اندازه کافی درآمد دارند یا خیر. زیرا تنها راه ممکن برای تعیین اینکه بدانند درآمدشان چقدر کفایت دارد، مقایسه وضعیت خود با دیگران است؛ کاری که از گذشته در جامعه ایرانی وجود داشته و شبکههای اجتماعی آن را تشدید کردهاند. وقتی همکارمان خانه بزرگتری میخرد واکنشمان چیست؟ یا وقتی یکی از دوستانمان ماشین میخرد درباره او چه میگوییم؟
زمانی که همسایه ما خودرو جدیدی میخرد، ما معمولاً به خودمان نمیگوییم «آنها یک آئودی دارند، پس من هم به یکی نیاز دارم». ما بالغتر از این هستیم که چنین حرفی بزنیم. ممکن است به خودمان بگوییم که درآمد خوب همسایهمان ربطی به ما ندارد. یا اینکه او به خاطر سختکوشیاش لایق داشتن چنین خانه و ماشینی است. اما با این حال، دفعه بعدی که وارد خودرو خود شویم، بیشتر از روز گذشته متوجه کهنه بودن ماشین خود میشویم. این همان مقایسه اجتماعی است که جامعه ما به شدت گرفتارش شده است.
«مقایسه اجتماعی»، چیزی است که به عقیده کیث پین همواره رخ میدهد و شیوع بسیار سریع شبکههای اجتماعی در ایران این مقایسه را تبدیل به یک معضل اجتماعی کرده است. دسترسی نسبتا آسان اکثریت جامعه به اینترنت و حضور مداوم مردم در فضای مجازی، باعث همگرایی آرزوها و آرمانها مستقل از سطوح درآمدی و توانایی تحقق آنها و در عین حال مقایسه مستمر افراد با دیگران شده است. افراد كمدرآمد، به خصوص جوانانی که مترصد ورود به بازار کار هستند، بخش قابل ملاحظهای از وقت خود را در فضای مجازی به مقایسه وضعیت خود و دیگران میگذرانند. به این ترتیب آمال و آرزوی آنها به گونهای شكل میگیرد كه احتمالا تناسبی با استعداد ذاتی یا میزان تلاش و تواناییهای مالی و غیرمالیشان ندارد.
این دوگانگی بین دنیای واقعی و مجازی، در درجه اول مقایسه اجتماعی را بسیار آسان میکند و بعد موجب گسست نسلها میشود. ما در فضای مجازی آنقدر خودمان را با دیگران مقایسه میکنیم که حتی به ندرت متوجه این کار خود میشویم.
جوانانی که در تله مقایسه اجتماعی میافتند به شدت دچار سرخوردگی و یأس شده و ارتباطشان با پدر و مادر، معلمها و جامعه سست و نهایتا قطع میشود. آنها تنها میتوانند با كسانی ارتباط برقرار كنند كه مانند خودشان در فضای مجازی تنفس میكنند؛ دنیایی كه در آنجا ناممكنها ممكن میشود و محدودیتهای مالی دست کسی را نمیبندد. آرزوهایی كه در فضای مجازی شكل میگیرند و پرورده میشوند، اما در دنیای واقعی امكان تحقق ندارند و ممکن است در نهایت به افسردگی و سرخوردگی بینجامند.
تله مقایسه اجتماعی و تعمیق شکاف میان دنیای واقعی و مجازی فقط مسئلهای مختص كشور ما نیست و احتمالا بسیاری از كشورهای در حال توسعه با آن دست به گریبانند. اما بالا بودن سهم جوانان در جمعیت، بالا بودن نرخ بیكاری جوانان، وجود ٤٠ میلیون حساب تلگرام فعال در كشور، سیاستزدگی فضای اجتماعی و ضعف حکمرانی و فضای تصمیمگیری، عواملی هستند كه وضعیت ایران را در مورد این معضل بزرگ خاص میكند.