| لطفاً روی لهجه اصفهانی تنظیم کنید! |
...
ینی نشد تو این مملکت یکاری بِشِد آ درست بِشِد!
آقا سریش دعواس ، یه دسته میگن روزی سومی اردیبهشت روزی اصفاهونه آ یه گروه میگن بِیتِرِس روزی اولی آذر باشِد.
می خَید بزنین تو ملاجی من ، بِپُکِد راحت شم اِز دستدون؟
آخه این چه بساطیه س علم کردین شوماها؟
به گمونی من اونا که داشتن برا روزی اصفهان تاریخ انتخاب میکردندا ، با هم همریش بودن!
چی چی میگوین شوما بش؟ آهان ، باجناق!
قِدیم که این حرفا نبود که ، یه چارتا ریش سیفید داشتیم آ هر چی میگفتنا ، همون بود.
حَسِجّلال بود آ حَج مَن باقر آ حَج مَن دَسن!
ینی هر چی اینا میگفدن همه حرفا اِزشون میسّوندن
حالا این حضراتی پُر مُلازم ، ده پونزَه سالیه س ملتی آونگون کردن آ یکی میگِد سوم اردیبهشت روز تولدی شیخی بهاییه س ، اون یکی میگِد اولی آذر روز ساختی بنای باروی شهر جیِ س!
مام که همینجور چُماله ، خِف افتادیم وسط اینا
والا کمرِم شیت شد اِز بس رفدم آ اومدم تا بیبینم چیطو میشِد آخرش.
اِلای آکله بیگیرید با این گوتِری بازیادون
حضرتباسی ، جونی ننه دون ول کنید این مسخره بازیا را ، آ همین دَمادولا یه روزی برا این شهر کوهَن، عینی بچه ای آدم اعلان کنید که مام تکلیفمونا بدونیم
من نیمیدونم چرا هر کاری می خَیم تو این مملکت بوکونیما ، باید بادی یامان بیگیریم تا درست شِد که آخریشم نیمیشِد!
دِ آخه مگی ارث بابادونس که اینجوری تو سکا صورت همدیگه میکوفید
هم شیخی بهایی خدمات کرده به این نصفی جهون با اون گنبزی خوشگلش ، حالا چه سومی اردیبهشت به دنیا اومده باشِد چه هشتی اسفند ، چه لبنانی باشِد چه ایرانی؛
هم تاریخ تأسیس برج و باروی شهر مهمه س.
بیشینید عقل کنید ، یه فکری کنید ، شّری بخوابونید، زشتِس والا، نیمیتونید دو کلام حرف با هم بزِنید ، تا نیگادون تو ریخت کج و کول همدیگه میفتِد مث گربا که اِز سری دیوار میجِد ، اِز دستی همدیگه در میرید آ اِز راهی دور بر همدیگه فوش حواله میکونید.
بِچااااا
بچاااااااااااا
با هم خُب باشید
والا ...