سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد
شخصی نشست و ساعتها تقلای پروانه برای بیرون آمدن را تماشا کرد
تا اینکه تقلای پروانه متوقف شد
به نظر می رسید خسته شده و دیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد
آن شخص خواست به پروانه کمک کند
قیچی برداشت تا پیله را بازتر کند و پروانه به راحتی خارج شود
امّا...
جثه ی پروانه ضعیف بود و بال هایش چروکیده
بال هایی که هنوز مستحکم نشده بود
پس همه ی عمر را روی زمین خزید و
هیچ گاه بالهایش باز نشد
آن شخص مهربان نمی دانست که محدودیت پیله و تقلا را خدا برای پروانه قرار داده بود
تا با مادّه ای که از بدنش ترشح می شود
پس از خروج از پیله ، امکان پرواز بیابد
گاهی اوقات در زندگی ، فقط به تقلّا نیاز داریم
برگرفته از کتاب پروانه و پیله
پرستو ابراهیمی
انتشارات جیحون