هر رابطه ای قانونی دارد ، هر قانونی ؛ احترامی
قانون طبیعت ، دامان سبز و آغوش باز است
برای انسانی که بی طبیعت ، از خود ، هیچ ندارد
از روزی که قانون طبیعت نقض شد ؛
منابع رو به کاهش نهاد...
جنگل ها نابود شد... آب ها آلوده ...
گونه های جانوری ، یکی پس از دیگری منقرض شدند
در این بین آدمهایی هم هستند که اسمشان را گذاشته ایم فعال محیط زیست .
تصور ما از یک فعال محیط زیست کیست ؟
کسی که بیشتر از بقیه جامعه می فهمد و عقلش بیشتر می رسد ؟
یا پلاستیک به دست راه می افتد سمت کوه و دشت و لب ساحل تا پلاستیک ها و آشغال های تولید شده از سور و سات نامسئولانه جمیعتی از هم نوعان خود را متواضعانه خم شود و جمع شود ؟!
یا آن دسته از دوستان و آشنایانی که احتمالا دیده ایم از خانه با خودشان سبد و زنبیل به بازار میبرند تا از پلاستیک استفاده نکند؟
یا یک سطح بالاتر از همه همان هایی که محیط زیست خوانده اند و در صفحه های شخصی شان پست می گذارند و نسبت به خطرات زیستمحیطی هشدار میدهد. بعضی ها هم هستند که سبک زندگی سبز اختیار می کنند و لب به گوشت حیوانی و فرآورده هایش نمی زنند تا شاید به اندازه جرمی که در زمین اشغال کرده اند نسبت به زیست کره احساس مسئولیت شان را اعلام و ابراز کنند .
همه اینا ممکن است حس خوب و انرژی مثبت بدهد به فعالان محیط زیست و آدمهایی که می بینندشان اما حقیقت های علمی و پژوهشی ای هست که گرچه تلخ است اما می گوید که همه اینهایی که گفتیم و دیدیم جزء احترام به طبیعت محسوب نمی شود.
در حقیقت 90 درصد قضیه جای دیگری است که بند کار نابودی طبیعت را به آب داده است. مشکل زیست کره ما ، کوه یخی شده که نه قسمت از ده قسمت آن زیر آب پنهان است و ما همه دلبستگی و دلخوشی مان را گذاشته ایم پای همان یک قسمت.
احتمالا اگر بدانیم بیشتر از ۹۰درصد از زبالههایی که در محیطزیست رها میشود و محیط زیستی ها سعی در جمع کردنشان دارند را آدمهایی شبیه من و شما تولید نکرده اند. 90 درصد این حجم از زباله که آب ها را آلوده می کند و حیوانات دریایی را مظلومانه خفه ، محصول فعالیت صنایع بزرگ است .
یکی از آدمهایی که به دقت وضعیت 90 درصد پنهان از چشم مان را رصد می کند جورج مونبیو است . استدلال هایی هم دارد برای نظراتش که آن را روزنامه گاردین منتشر می کند. جورج مونبیو مثال ساده ای می زند از یک نمونه از کمپین های محیط زیستی.او می گوید : بسیاری از مردم فکر میکنند میتوان وضع فعلی را ادامه داد، اگر مادهای را جایگزینِ مادهای دیگر کنیم. مثلا فعالان محیط زیست درر در توییتی از استارباکس که شرکتی آمریکایی و صاحب بزرگترین کافیشاپهای زنجیرهای در سراسر دنیا است ؛ درخواست کردند لیوانهای پلاستیکی قهوه را با لیوانهایی ساخته شده از نشاستۀ ذرت جایگزین کند. این توییت تا قبل از حذف شدنش، بالای ۶۰هزار بار بازنشر شده بود. اما هیچکسی از خودش نپرسیده بودند که اگر این حجم از لیوان پلاستیکی بخواهد جایگزین لیوان از جنس ذرت نشاسته شود آن وقت چه مقدار زمین برای کشت آن باید ببریم زیر کشت و در ازای این حجم زمین کشت و کار شده ذرت ، قید چقدر از سبزیجات و مواد غذایی را باید بزنیم . پیشنهاد دهندگان دلسوز محیط زیست فراموش کرده بودند که مسئله تنها این نیست . مهترین آسیبی که کشت ذرت دارد فرسایش شدید خاک است و مقدار زیادی سم و کود کشاورزی هم مزیت برعلت .
اینجاست که منطق می گوید مشکل ، فقط پلاستیک نیست. مشکل، فرهنگ یکبارمصرفی است. مشکل سبک زندگی است .حالا خیلی هم فرقی هم نمی کند که در این سبک زندگی ، چه چیزی مصرف می کنیم .این حجم مصرف ما در توان سیستمهای زندۀ کرۀ زمین است. خیلی خیلی بیشتر از آن است.ما باید الگوهای زندگی مان را تغییر دهیم نه فقط جنس کیسه ها و ظروف مورد استفاده مان را .زیست کره ای که حیات مان گره خورده به حیاتش بیشتر از همه زمان های قبل نیازمند احترام است.
که این بی احترامی اگر ادامه یابد صد سال دیگر شاید ، نوبت ما باشد ؛ نوبت انقراض گونه ی انسان .