نقاش که باشی ، آنچه در چشمت ، زیبا و باشکوه جلوه کند ، روی بوم می کشی
فرقی نمی کند که هم صحبتی پروانه و گل باشد ، یا لحظه هم آغوشی خورشید با دریا
اما ؛
در روزگاری نه چندان دور ، نقاشی با جادوی قلمش ، شکوهی را بر جانِ بوم ، نقش کرد ، که بیانگر عشق و ارادت یک ملت بود
تابلویی از یک بنا که بعدها ، تنها خاطره ی رنگی ش ، در حافظه تاریخ و فرهنگ آن مردم ماند
خاطره از تکیه ای که بر باد رفت !
دوران طلایی نمایش آئینی تعزیه بود ؛ عهد ناصرالدین شاه قاجار
زمانی که استقبال از تعزیه به حدّی رسید که تکیه معروف عباس آباد هم گنجایش پذیرش
این تعداد ، دلداده ی علاقه مند را نداشت ، به خصوص که بیشتر تماشاگران ، بانوان بودند و
مکان مناسب تری نیاز بود ، سزاوار و شایسته ی این عاشقی
ناصرالدین شاه دستور داد تکیه دولت را بسازند ؛ سال 1284 . ق
هرچند به دلیل شیفتگی اش به هنر غربی ،
نمای این تکیه را به آلبرت هال لندن و سالن نمایش ورونا اسپانیا شبیه دانسته اند،
اما هیچ گاه کاربری این مکان ، به اجرای نمایش هایی از آن دست ، اختصاص نیافت
که عشق به سالار شهیدان ، ستون های تکیه را برپا داشته بود
تا اینکه رضاخان آمد ...
تعزیه و عزاداری را ممنوع کرد ، مردم به خانه ها رفتند ، پنهانی روضه گرفتند و اشک ریختند
تکیه ها تعطیل شد
تکیه دولت نیز هم ....
از بنای با شکوه تکیه دولت ، امروز چیزی باقی نمانده ،
ساختمان جدیدی بر خاکش ساخته اند ،
بانک ملی ایران !
شعبه ی بازار
حالا آنچه از تکیه دولت داریم ، تابلویی ست اثر نقاش بزرگ ، کمال الملک
که با تمام شکوهش ، بر دیوار تالار سلام کاخ موزه گلستان ، تکیه داده است
تکیه ای در حافظه ی تصویری ما
نام اثر : تکیه دولت
خالق اثر : محمد غفاری ( کمال الملک)
تکنیک : رنگ روغن
گوینده متن : سید علی اصغر برقعی