آخرین باری که خداحافظی کردی و رفتی ، با خودم گفتم این بار و که تحویل بده و
برگرده حتما برام اون شلوار شش چیبی که قول داده رو میخره !
اما نمیدونستم که جاده تکرار ، خواب رو از چشمهای مهربونت می دزده و
دیگه هیچ وقت برنمی گردی
از اون روز به بعد تا به حال هیچ دلداری و تسلیتی دردم رو آروم نکرد .
چند روز قبل دوستی پیامک فرستاد : هرچه هستی ، آرزوی دیگری هستی
پس شاکر باش
خنده ام گرفت ؛ یتیمی و آرزو ؟! شرایط ما رو نمیفهمی
تا امروز که صدای تق تق واکر مهین خانوم رو شنیدم که به سختی از پله ها پایین می رفت
مهین خانوم کل خانواده ش رو توی تصادف از دست داده ،
حتی پسر کوچولوی چندماهش رو
این روزها به خاطر شکایت شوهرش به دادگاه میره ! که چرا پسرش رو بی اجازه برده سفر
یاد پیامک دوستم افتادم
همین حالا هرچه هستی ،
آرزوی دیگری هستی
پس شاکر باش
این متن را در بخش صوت بشنوید...