در فرهنگ قدیم ایران، یک واژه بود در وصف نسوان جامعه؛ میگفتند: ضعیفه
یا وقتی مردی میخواست همسرش را خطاب کند اگر پسری داشت به همان اسم صدایش میزد
مثلاً اگر پسر ارشدش اکبر نام داشت صدا میزد: اکبر بیا!
به گمانم فرهنگ غرب هم خیلی راه دوری نرفته؛
یکچیزی بوده بینشان که مؤنثها را جنس دوم خطاب کردهاند.
از شمسی و میلادی که بگذریم،
تقویم روی پاشنهی ماه که بچرخد، روزگار انگار جور دیگری ست
چند تا اسم و صفت هست که خالص، مؤنثاند.
مثلاً وقتی به اول ذیالقعده میرسی؛ برمیخوری به اسم «فاطمه معصومه»
روز دختر است
فاطمه معصومه، شده است شاخصی برای دخترانگی
یک جامعه به جبران نگاه ناصواب گذشته؛ جشن میگیرد برای دخترانش.
خطاب روزهای بخصوصی از سال به نام آدمها و جنسیتها، چیز خوبی است
به شرطی که هرسال، همین روز که میرسد ببینی دختران دوروبرت
چقدر قد کشیدهاند؛ در خرد و عقل، در تفکر خلاق
در توسعه تواناییهای درونی متناسب با ماهیت یک زن
چقدر آمادهشدهاند برای ساختن حال و آینده؟
چقدر میتوانند با دستهای ظریف احساسشان، گره بگشاید از بنبستهای خشک عقل؟
چقدر باران شده و باریدهاند بر تن ملتهب و خسته جهان؟
فاطمه معصومه تنها نماد نقش دخترانه نیست؛ هزار و یک شاخص دیگر هم دارد که بین غفلتهای ما پنهان مانده.
بااینهمه انگار یکچیز کاملاً روشن است:
فاطمهی معصومه و امثال او را نه جنس دوم میشود خطاب کرد، نه ضعیفه