چند روز پیش ، بحثی در مورد فرهنگ شرکت های چند ملّیتی می خواندم
اینکه از 100 شرکت برتر دنیا ، حدود 37 شرکت ، چند ملّیتی ست
یعنی مثلا برای تولید یک دستگاه فتوکپی ، طراحی آن در تورنتوی کانادا انجام می شود
بعضی از قطعات آن در تایوان و بدنه اش در ژاپن ساخته شده ، کره جنوبی مونتاژ می کند و در انبارهای ملبورن ، لندن و لس آنجلس به فروش می رسد و بعد در سراسر دنیا
سود بعضی این شرکت ها از تولید ناخالص داخلی کشورهایی مثل اندونزی و آرژانتین و دانمارک ... حتی بالاتر ست
به مدیران این شرکت ها فکر می کردم ، به کارکنانش
گفته شده بود گاهی واحدهای اداری شان در فاصله ی 15 کیلومتری هم قرار دارند و کارکنان آن به بیشتر از 5 زبان دنیا صحبت می کنند
به یاد سازمان ها و شرکت های خودمان افتادم
که با وجود زبان مشترک ، گاهی اختلاف ها و تفاوت هایمان انقدر به چشم می آید
و روابط توی ذوق می زند که عملا یک پروژه با n ریال اعتبار ، مدتها بلاتکلیف می ماند یا بهره وریش به 0 نزدیک می شود
رفتار سازمانی شرکت های چند ملیتی ، احتمالا همان چیزی ست که ما در نظر نگرفته ایم .هرکسی یک مساله را ممکن است به یک شکل ببیند ؛ تفاوت ها ، فرصت های جدید
خلق می کند
برای رسیدن به ایده های جدید و خلاق
همان قانون نانوشته ایست که چند ملیتی ها رعایت می کنند.