عمر تاریخ تمدن بشر روز به روز بیشتر می شود ، تمدن پیر با آدمهایی که از تاریخ درس گرفته اند .عصر عقلانیت حاکم است ؛ تا جایی که معتقدینی حتی نیاز به کتاب و سنت را هم منکر شدند ؛
گفتند دستوراتی ست که خدا فرستاد برای دوران جاهلیت آدمها ،
گفتند عصر بلوغ است با خرد جمعی به سعادت می رسیم ؛ به بهترین انتخاب !
اما همین بشر عاقل باتجربه ، هر روز تصمیم می گیرد
با تصمیم هایش راه جدید می سازد ، نفس می کشد ،
زندگی می کند ، گریه ... خنده ...
تصمیم می گیرد نه با حرف خدا ! حتی نه با حرف دلش !
دل و عقلش نسبی ست
گاهی خدا
گاهی خانواده
گاه همسایه
گاه قوم و قبیله
گاهی ...
زندگی پر است از این گاه ها و نسبیت ها
شرایط زندگی همه ما سخت است ، تا زمانی که کتاب آسان خدا و سنت سهل نبی ،
بشود سخت ترین دو راهی زندگی و ما محکوم به طناب های دست باف خودمان
که نه خدا بر گردنمان انداخت نه رسولش
ما ایرانی هستیم ، اسیر خیلی از سنت های غلط ابا و اجدادیمان
وگرنه سنت رسول صلوات الله علیه ، سنت گلبرگ های معطر محمدی ست که خیس از نوازش باران است
محمدی باشیم ؛ مسلمان ایرانی
نه ایرانی مسلمان !
بگذار دیگران هرچه می خواهند بگویند و جاهلی کنند