داستان آن استاد دلسوز فیزیک را شنیده اید ؟
که شاگرد درس نخوانش در اعتراض به میاحث تدریس گفت :
ما که نمیخواهیم موشک هوا کنیم . من میخواهم برگردم به روستا و معلم شوم
استاد هم در پاسخش گفته بود : بله درست می گویی اما به من این تضمین را می دهی که شاگردت نخواهد موشک بسازد ؟!
استدلال استاد کاملا به جا و صحیح بود اما تاریخ علم مسلمانان در حدود هزار سال پیش ،چیز دیگر می گوید : استادی بود و شاگردانی
آورده اند 3197 مرد و 12 زن بودند که از درس استاد بهره می بردند
ملاک و معیار استاد در آموزش ؛ استعداد و اهلیت شاگرد بود برای آن موضوع
هرکس به اندازه توان و نیاز خود از علم استاد بهره می برد
نتیجه تربیت شاگردانی بود که هریک در رشته خود سرآمد بودند
مثلا علم شیمی را به شاگرد شایسته و ممتاز خود آموخت ؛ جابر بن حیان
او در این علم به قدری پیشرفت کرد که به پدر شیمی شهرت یافت با ۵۰۰ رساله
خودش این چنین آورده است : همه آنچه دارم را از محضر امام و مولایم جعفر بن محمد(ع) آموخته ام
استاد که استاد باشد و شیوه آموزش و تربیت درست ، می داند کدام دانه را به دل کدام خاک بسپارد تا در آینده درختی تناور شود
ما دانه ها را جابه جا می کاریم
به همین خاطر است که یک هنرمند نقاش معروف می شود پزشکی معمولی و یک دانشمند شیمی یا فیزیک می شود کارمندی که هر صبح با بی حوصلگی به سر کار می رود